برای من مهم نیست چه می شود بعد من نه اینکه دل ندارم دل خوشی ندارم رسم عجیب اینجا من را کشاند به هر جا مرهم این احساس را هر چه گشتم نیافتم آن چه داشتم هم باختم من در پی و بی خبر تکیه به آدم های پر خطر
WeiterlesenKategorie: Schwester Gedicht
دهکده سوخته
دهکده ای سوخته ام هنوز داغم و تاریک اینجا کسی پیدا نیست باد هم که خود آتش است آمدنش خود سوختن است من که تنها خواهم بماند خراب کنید راه شهر را خراب کنید نسوزم که راهی هست تو نیستی!
Weiterlesen