Die Geschichte erzählen
تعریف داستان
Audio
فایل صوتی
zufällige Wörter
لغت تصادفی
zufällige Sätze
جمله تصادفی
- همسایه ما یک ماشین گران مشکی جلو درب ما پارک کرده است
- او هرروز شیر گرم مینوشد
- به طور اتفاقی در ایستگاه قطار همدیگر را دیدیم.
- برادرم گاهي يك ليوان آب جوي مشكي مي نوشد.
- من سه دوست خیلی خوب دارم
- صد سال پیش شستن لباس ها یک کار پر زحمت بود
- من یک واحد جدید خریدم.
- من یک آپارتمان جدید میخرم زیرا به فضای بیشتری احتیاج دارم
- ما میتونیم واقعا انسانهای خوبی باشیم
- مهمانان شکایت می کنند.
- من عاشق شیر گرم هستم
- دختر کوچک من 4 سال دارد.
- دکمه را فشار دهید
- به نظرت رئیس جدید چجوریه؟
- آدم می تواند یک ساعت بعد لباس های تمیز را بردارد
@SatzDe گروه تمرین جمله سازی ما
