Die Grammatike
je desto, je umso, Modalpartikel denn, doch, eigentlich, ja
Die Geschichte erzählen
تعریف داستان
Audio
فایل صوتی
zufällige Wörter
لغت تصادفی
- از چندی پیش تا حالا
- ناراحت کردن آزار دادن، رنجاندن
- گوسفند
- نقطه اوج راس، نقطه عطف
- احشام [حیوانات اهلی و قابل خوردن]
- کشاورز
- بامدارا صبور، شکیبا
- ذیل
- جویبار نهر
- گرم کردن
- کشاورزی زراعت
- پیدایش ایجاد
- دانش
- شیرین کردن
- چمن سبزه
- محافظت نگهداری
- باتلاق لجنزار
- فصل شلوغ. فصل پرکار، دوره پر رونق. زمان اوج مسافرت
- مسطح
- کوتاه نگه داشتن
zufällige Sätze
جمله تصادفی
- او این توانایی را دارد به آن انسان ها نزدیک شود
- پشم از گوسفند به دست میآید.
- او چای را شیرین می کند قبل از اینکه آن را بنوشد
- یک مزرعه حاصلخیز
- ما پول کافی برای خرید خانه نداریم.
- در این جویبار هیچ ماهیای نیست. [وجود ندارد.]
- خودت را بپوشان. در سالن گرم نشده. [سیستم گرمایش ندارد.]
- او برای قطع کردن درخت از یک ماشین استفاده کرد.
- او قبلا در کشاورزی کار میکرد. حالا او یک موقعیت شغلی در صنعت دارد.
- من به خطا اشاره می کنم
- آیا شاغل هستید؟
- لطفا غذا بخورید
- بیا تو. در خانه باز است.
- در فصل شلوغ توریست های زیادی می آیند
- مادرهای شاغل امروز دعوت شده اند
- این گل شکوفههای آبی دارند.
- ما [خودمان را] با نفت گرم می کنیم.
- شیر تازه را من بیواسطه از کشاورزان میخرم.
- آن (اتفاق)، نقطه عطف پیشرفت او بود.
- همسایه ما دارای چهار لانه زنبور است.
zufällige Fragen
سوال تصادفی
@SatzDe گروه تمرین جمله سازی ما