Die Grammatike
je desto, je umso, Modalpartikel denn, doch, eigentlich, ja
Die Geschichte erzählen
تعریف داستان
Audio
فایل صوتی
3-02_Lektion_19_5a.mp3
3-03_Lektion_19_5b.mp3
3-04_Lektion_19_6a_6b.mp3
zufällige Wörter
لغت تصادفی
- شاغل دارای شغل، مشغول به کار
- قطع کردن (درخت) بریدن (درخت)
- ناراحت کردن آزار دادن، رنجاندن
- جویبار نهر
- فصل شلوغ. فصل پرکار، دوره پر رونق. زمان اوج مسافرت
- حفظ کردن نگه داشتن
- پول کافی داشتن استطاعت داشتن
- گرم کردن
- از چندی پیش تا حالا
- علفزار چمنزار
- شیرین کردن
- دانش
- بامدارا صبور، شکیبا
- نقطه اوج راس، نقطه عطف
- زنبور
- کشاورزی زراعت
- ناراحت شدن رنجیدن
- مسطح
- گوسفند
- قدرت
zufällige Sätze
جمله تصادفی
- من پول کافی برای چنین ماشین گران قیمتی را ندارم.
- والدین „سون“ هر دو شاغل هستند.
- این روز ها باید آدم در مقابل جوانان بامدارا باشد
- کنار پنجره بروید و سیگار بکشید
- اینجا از اکتبر تا آوریل فصل شلوغ است.
- این در بسته نمی شود، می توانی به من کمک کنی؟
- من به خطا اشاره می کنم
- برای نگهداری چمنزار ها چه کنیم؟
- لطفا غذا بخورید
- من که بچه ندارم
- ما پول کافی برای خرید خانه نداریم.
- درخت پوسیده است، باید قطع بشود.
- چه کسی می تواند به سوال درباره پیدایش زندگی جواب دهد؟
- لطفا ناراحت نشوید.
- تمام احشام را فروختن
- او میتوانست مشکل را خیلی خوب توصیف کند.
- دوست دارم آخر هفته به سرگرمیهایم بپردازم.
- او قبلا در کشاورزی کار میکرد. حالا او یک موقعیت شغلی در صنعت دارد.
- او این توانایی را دارد به آن انسان ها نزدیک شود
- او برای قطع کردن درخت از یک ماشین استفاده کرد.
zufällige Fragen
سوال تصادفی
@SatzDe گروه تمرین جمله سازی ما