
Die Grammatike
je desto, je umso, Modalpartikel denn, doch, eigentlich, ja
Die Geschichte erzählen
تعریف داستان
Audio
فایل صوتی
3-02_Lektion_19_5a.mp3
3-03_Lektion_19_5b.mp3
3-04_Lektion_19_6a_6b.mp3
zufällige Wörter
لغت تصادفی
- توصیف کردن به تصویر کشیدن، نشان دادن
- قطع کردن (درخت) بریدن (درخت)
- پیدایش ایجاد
- گرم کردن
- ناراحت کردن آزار دادن، رنجاندن
- کشاورز
- کمک و همیاری
- اشاره کردن به
- کوتاه نگه داشتن
- باتلاق لجنزار
- نقطه اوج راس، نقطه عطف
- شکوفه
- بامدارا صبور، شکیبا
- حفظ کردن نگه داشتن
- کشاورزی زراعت
- از چندی پیش تا حالا
- واضح شفاف، قابل فهم
- بسته شدن، نزدیک شدن
- آزادانه، باز، راحت، بی ریا
- احشام [حیوانات اهلی و قابل خوردن]
zufällige Sätze
جمله تصادفی
- ما سبزیجاتمان را از کشاورزان میخریم.
- لطفاً واضح صحبت کنید!
- پول را دریافت کردیم.
- کنار پنجره بروید و سیگار بکشید
- تمام احشام را فروختن
- این گل شکوفههای آبی دارند.
- پدر من کشاورز بود اما او الان مزرعهاش را فروخته است.
- من به خطا اشاره می کنم
- در این جویبار هیچ ماهیای نیست. [وجود ندارد.]
- او برای قطع کردن درخت از یک ماشین استفاده کرد.
- در تابستان من همیشه کنار پنجره باز میخوابم.
- مادرهای شاغل امروز دعوت شده اند
- اینجا از اکتبر تا آوریل فصل شلوغ است.
- گردش در باغ وحش، نقطه اوج سفر من بود.
- خودت را بپوشان. در سالن گرم نشده. [سیستم گرمایش ندارد.]
- او به صورت نیمه وقت شاغل است.
- او قبلا در کشاورزی کار میکرد. حالا او یک موقعیت شغلی در صنعت دارد.
- در این نقشه دریاچه کاملا کم عمق است.
- لطفا ناراحت نشوید.
- بیا تو. در خانه باز است.
zufällige Fragen
سوال تصادفی