
Die Grammatike
je desto, je umso, Modalpartikel denn, doch, eigentlich, ja
Die Geschichte erzählen
تعریف داستان
Audio
فایل صوتی
3-02_Lektion_19_5a.mp3
3-03_Lektion_19_5b.mp3
3-04_Lektion_19_6a_6b.mp3
zufällige Wörter
لغت تصادفی
- از چندی پیش تا حالا
- فصل شلوغ. فصل پرکار، دوره پر رونق. زمان اوج مسافرت
- شکوفه
- باتلاق لجنزار
- دریافت کردن گرفتن
- کوتاه نگه داشتن
- حفظ کردن نگه داشتن
- مسطح
- احشام [حیوانات اهلی و قابل خوردن]
- نقطه اوج راس، نقطه عطف
- کمک و همیاری
- پیدایش ایجاد
- چمن سبزه
- جویبار نهر
- علفزار چمنزار
- ناراحت شدن رنجیدن
- قدرت
- ناراحت کردن آزار دادن، رنجاندن
- دانش
- گوسفند
zufällige Sätze
جمله تصادفی
- در فصل شلوغ توریست های زیادی می آیند
- این روز ها باید آدم در مقابل جوانان بامدارا باشد
- پدر من کشاورز بود اما او الان مزرعهاش را فروخته است.
- لطفاً واضح صحبت کنید!
- لطفا غذا بخورید
- برای کار من به کفش بدون پاشنه نیاز دارم.
- برای نگهداری چمنزار ها چه کنیم؟
- در این نقشه دریاچه کاملا کم عمق است.
- من به تو گفته بودم !!!!
- در این جویبار هیچ ماهیای نیست. [وجود ندارد.]
- در تابستان من همیشه کنار پنجره باز میخوابم.
- گردش در باغ وحش، نقطه اوج سفر من بود.
- من که بچه ندارم
- او این توانایی را دارد به آن انسان ها نزدیک شود
- ما یک پیادهروی در امتداد جویبار انجام دادیم.
- آن (اتفاق)، نقطه عطف پیشرفت او بود.
- مادرهای شاغل امروز دعوت شده اند
- ما پول کافی برای خرید خانه نداریم.
- والدین „سون“ هر دو شاغل هستند.
- این گل شکوفههای آبی دارند.
zufällige Fragen
سوال تصادفی