
Die Geschichte erzählen
تعریف داستان
Audio
فایل صوتی
zufällige Wörter
لغت تصادفی
zufällige Sätze
جمله تصادفی
- او اجازه ندارد اینجا بماند
- باید اینجا آدم کلاه ایمنی بزاره
- آدم تو پارک باید حواسش به بچه ها باشه
- آدم اجازه نداره اینجا تو چمنا بره.
- اینجا اجازه نداره آدم با تلفن صحبت کنه
- اینجا پیاده ها می تونن برن
- آدم باید در کتابخانه ساکت باشه
- شما باید مستقیم بروید
- او مجبور است کار کند
- گاهی مجبورم یکشنبه ها هم کار کنم
- تو رستوران آدم اجازه نداره سیگار بکشه
- او اجازه ندارد از خیابان رد شود
- من همیشه کمربند ایمنی می بندم
- من کلاه ایمنی می زارم
- تیتر چیه؟
- آدم اجازه نداره در پارک دوچرخه سواری کنه
- من می خوام فقط از خیابان رد بشوم
- من باید کلاه ایمنی بزارم
- اینجا آدم اجازه ندارد سیگار بکشد.
- بايد برنامه ريزي كنم