Die Geschichte erzählen
تعریف داستان
Audio
فایل صوتی
zufällige Wörter
لغت تصادفی
zufällige Sätze
جمله تصادفی
- به عنوان مثال
- گاهی مجبورم یکشنبه ها هم کار کنم
- پدر مجبور است هر روز کار کند.
- اینجا آدم اجازه نداره چیزی بخوره
- باید اینجا آدم کلاه ایمنی بزاره
- آدم تو پارک باید حواسش به بچه ها باشه
- اینجا آدم اجازه ندارد سیگار بکشد.
- بله، شما اجازه دارید ایجا با تلفن صحبت کنید.
- من باید کلاه ایمنی بزارم
- آن ها اجازه دارند کل شب رو در خونه من بمانند
- من باید قوانین را اجرا کنم
- من می خوام فقط از خیابان رد بشوم
- تو رستوران آدم اجازه نداره سیگار بکشه
- من برای پول باید کار کنم
- اینجا اجازه نداره آدم با تلفن صحبت کنه
- آدم اجازه نداره در شرکت سیگار بکشه.
- آدم اجازه نداره در پارک دوچرخه سواری کنه
- او اجازه ندارد از خیابان رد شود
- او اجازه دارد در اتاق موسیقی گوش بدهد.
- شما باید مستقیم بروید
@SatzDe گروه تمرین جمله سازی ما